همه بدهای جهان پیش دل من هیچ است
بدتر از آنکه نفهمند تورا چیزی نیست ....
"شمین"
ای یوسف مصری که تورامفت فروشند
چون برتوفتدچشم زلیخا ...به چه قیمت؟
درجلای دل بسان لحظه های غم شدم
سوختم چون پنبه اما بازهم مرهم شدم
پرزد دلم رسیدبه صحرای کربلا
ای کاش این پرنده از آغاز پر نداشت