فرامرز میرشکار

نویسنده و صاحب نظر فرهنگی، هنری ، اجتماعی

فرامرز میرشکار

نویسنده و صاحب نظر فرهنگی، هنری ، اجتماعی

سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستانهای چندسطری» ثبت شده است

اوج بلندی و قدرت

کوهنورد جوانی تصمیم گرفت قله اورست را فتح کند،بارها تلاش کرد اما  هر بار ناکام بر می گشت، تا جایی که در سال چهارم تلاشش مسوولان کوهنوردی به سراغش رفتند و گفتند: جوان عزیز، می بینی که نمی توانی به قله برسی، بهتر نیست از این فکر خارج شوی؟کوهنورد جوان با قاطعیت پاسخ داد: نه! و موقعی که از او دلیلش را پرسیدند گفت: دلیلش خیلی واضح است، اورست در اوج بلندی و قدرت است اما من همواره در حال رشد و در حال رسیدن به بلندی و قدرت ... پس یقینا یک روز از او پیشی می گیرم!نوشته: جبران خلیل جبران

چون خدای تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم را بگیرد ملک الموت را فرستاد و او گفت: یا ابراهیم درود بر تو.

ابراهیم فرمود: ای عزرائیل برای دیدن من آمدی یا برای مرگم؟

گفت: برای مرگ و باید اجابت کنی.

ابراهیم گفت: دیدی که دوستی دوست خود را بمیراند؟

خطاب آمد: ای عزرائیل به ابراهیم بگو: دوستی را دیدی که ملاقات دوستش را بد بدارد؟

براستی که هر دوستی خواهان ملاقات دوست است.

دارای ایراد اما وجود تیم

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.

می‌گویند خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین ترتیب...

داستانهای چندسطری

کلید درهای بسته

 

 

می گویند: هرکس نام مادر حضرت موسی (ع) رابرهرقفل بسته ای بخواند آن درباز می شود...نقل است: "آقاسیداحمدکربلایی " وقتی کلیدحجره اش راگم کرد به فکر فرو رفت وپس از اندکی فرمودمگر جده ام  حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از مادرموسی کمتراست؟ نام حضرتش رابرزبان جاری ساخت وگفت: یافاطمه...وقفل راکشید ودر باز شد.

 

 

منبع:هزارویک کلمه /ایت الله حس زاده املی /ج3/ ص44