فرامرز میرشکار

نویسنده و صاحب نظر فرهنگی، هنری ، اجتماعی

فرامرز میرشکار

نویسنده و صاحب نظر فرهنگی، هنری ، اجتماعی

سلام خوش آمدید

آتش و آب و آبرو با هم
هر سه گشتند در سفر، همپا

عهد کردند هر یکى گم شد. 
با نشانى ز خود  شود پیدا

گفت آتش به هر کجا دود است
میتوان یافتن. مرا آنجا

آب گفتا. نشان من پیداست. 
هر کجا باغ هست و سبزه بیا

آبرو رفت و گوشه اى بگرفت. 
گریه سر داد گریه اى غم زا

آتش آن حال دید و حیران شد. 
آب. در لرزه شد. ز سر تا پا

گفتش آتش. که گریه ى تو ز چیست ؟
آب گفتا. بگو نشانه   چو ما

آبرو لحظه اى به خویش آمد
دیدگان پاک کرد و داد ندا

گفت. محکم مرا نگه دارید
گر شوم گُم نمیشوم پیدا
...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.