فاتِحه: آیه 1 - 3
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (2) الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (3)
در آغاز هر کاری نام تو را بر زبان می آورم، می دانم هر کاری که با نام تو آغاز نشود، با موفقیّت به پایان نمی رسد.
برای موفقیّت کارم به سایه لطفت پناه می برم و از تو یاری می خواهم، در آغاز هر کار به یاد مهر و محبّتت هستم. مهربانی تو را یاد می کنم، تو خدای مهربان و بخشنده هستی. تو در دنیا مهربانی خود را به همه انسان ها ارزانی می داری، انسان های مؤمن و کافر از نعمت های تو بهره مند می شوند و روزیِ تو را می خورند، امّا در روز قیامت مهربانی تو فقط برای مؤمنان خواهد بود.
تو را ستایش می کنم، می دانم نعمت های زیادی ارزانی ام داشته ای، تو خدای خوبی ها هستی.
در مقابل همه نعمت ها، تو را ستایش می کنم، پروردگار جهانیان هستی. اگر خوبی و زیبایی ببینم و آن را ستایش کنم، در واقع تو را ستایش کرده ام، زیرا همه خوبی ها و نیکی ها از آنِ توست، همه ستایش ها به تو برمی گردد.
تو را ستایش می کنم و می گویم: «الحمد لّله».
معنای این جمله چیست؟
هر کس که خوبی هایی دارد، آن خوبی ها از خودش نیست، بلکه تو این خوبی ها را به او داده ای.
تو مهربان و بخشنده هستی، گناهان مرا می بخشی، بارها مرا بخشیده ای، مهربانی تو را هر لحظه احساس می کنم، من معصیتت را می کنم، امّا تو روزی ام می دهی و هرگز ناامیدم نمی کنی. وقتی به تو پناه می آورم، مرا پناه می دهی، دلم را نمی شکنی، توبه ام را می پذیری... هر چه زیبایی به ذهنم می آید درباره تو می گویم، تو را ستایش می کنم که تو سرچشمه همه خوبی ها هستی.
* * *
فاتحه: آیه 4
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (4)
هرگز روز قیامت را فراموش نمی کنم، روز بزرگ رستاخیز ! روزی که همه زنده می شوند و برای حسابرسی نزد تو می آیند، تو خدایِ روز قیامت هستی ! همه کاره آن روز، تو هستی.
اکنون که باور دارم روز قیامت در پیش است، باید از همه بُت ها جدا شوم و فقط تو را پرستش کنم و فقط از تو یاری طلبم !
* * *
فاتحه: آیه 5
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (5)
می دانی دلم مجذوب قدرت ها و زیبایی ها می شود و ناخودآگاه به سوی آن ها جذب می شوم، امّا تو به یادم می آوری روزی را که همه این قدرت ها نابود شده اند و آن روز فقط تو هستی که قدرت داری ! روز قیامت را می گویم ! آن روز همه کسانی که به سویشان رفتم و آن ها را بُت خود قرار دادم، زبون و خوار می شوند، آن روز چقدر نزدیک است ! وقتی که من از همه ناامید شوم.
فقط تو هستی که همیشه بوده ای و خواهی بود، پس فقط تو را می پرستم و از تو یاری می خواهم.
خوب می دانم اصلِ همه بُت ها، بُتی است که درونم هست، باید در هراس باشم از اینکه نفس من، بُتِ من شود، تا خودم را نشکنم نمی توانم به سویت بیایم. باید دل خود را از عشق به خود خالی کنم، در دلم باید فقط محبّت تو باشد، مبادا خودپرست باشم ! از هر چیزی که بخواهد جای تو را در قلبم بگیرد، دور می شوم، دل من حرمِ تو است، در این حرم باید فقط یاد و محبّت تو باشد.
لحظه ای باید فکر کنم ! به راستی به یاری چه کسی دل بسته ام؟ اگر تو نخواهی، هیچ کس نمی تواند برایم کاری کند، هر کس که قدرتی دارد، از تو دارد، پس آیا بهتر نیست در مشکلات، فقط از تو یاری بخواهم و تو را صدا بزنم که تو صدای همه بندگانت را می شنوی و آنان را یاری می کنی.
* * *
فاتحه: آیه 6
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (6)
دستان خود را به سویت گرفته ام، چه می خواهم؟ بزرگ ترین حاجت من چه باید باشد؟ به چه فکر می کنم؟ از تو چه می خواهم؟
خودت به من بگو از تو چه بخواهم !
از عمق وجودم چنین فریاد برمی آورم: «بارخدایا ! مرا به راه مستقیم هدایت کن».
باید از تو راهنمایی و هدایت بخواهم، باید از راه های انحرافی پرهیز کنم، اگر می خواهم به سعادت برسم باید فقط در راه تو قدم بردارم، راهی که مرا به رضای تو می رساند.
بعضی ها می خواهند به سوی تو بیایند، امّا راه را بیراهه می روند، آن ها هرگز رستگار نخواهند شد.
آن روز را به یاد می آورم که عیسی(علیه السلام)برای مردم سخن می گفت، مردی رو به او کرد و گفت: «من چهل روز با خدای خود خلوت کردم، روزها روزه گرفتم و شب ها نماز خواندم، هزاران بار خدا را صدا زدم، امّا او جوابم را نداد».
عیسی(علیه السلام)تعجّب کرد، چرا تو حاجت این بنده خود را نداده ای؟ او می خواست بداند چه رازی در میان است، به او چنین سخن گفتی:
__ ای عیسی ! اگر او تا آخر عمر هم دعا می کرد، دعایش را مستجاب نمی کردم !
__ برای چه؟ مگر او چه کرده است؟
__ اگر او می خواست صدایش را بشنوم، باید از دری می آمد که من آن را معرّفی کرده ام. تو را پیامبر و نماینده خود روی زمین قرار داده ام، او به تو اعتقادی ندارد، چگونه می شود که من دعایش را مستجاب کنم در حالی که می دانم در قلب خود، به پیامبری تو هیچ اعتقادی ندارد؟
* * *
فاتحه: آیه 7
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ (7)
می دانم راه مستقیم، همان راه محمّد و اهل بیت(علیهم السلام)اوست، باید پیرو آخرین پیامبر و جانشینان او باشم. راه مستقیم، همان راه علی(علیه السلام)است، با ولایت او و ولایت فرزندان معصوم او می توانم به تو نزدیک و نزدیک تر شوم.
امروز هم مهدی(علیه السلام)امام زمان من است، پیشوای من است، باید او را بشناسم، تو از من خواسته ای تا ولایت او را قبول کنم و پیرو او باشم، او نماینده تو روی زمین است. اگر به سوی او بروم به هدایت، رهنمون می شوم و سعادت دنیا و آخرت را از آنِ خود می کنم.
راه مهدی(علیه السلام)راهی وسیع و واضح است و در آن هیچ ابهامی نیست، با پیمودن آن، می توانم به سعادت و رستگاری برسم
مهدی(علیه السلام)نورِ تو در آسمان ها و زمین است، او مایه هدایتِ همه است، رهبری است که همه را به سوی تو راهنمایی می کند، اگر هدایتِ او نباشد، هیچ کس نمی تواند به سعادت و رستگاری برسد.
هر کس می خواهد به سوی تو بیاید، باید به سوی مهدی(علیه السلام)رو کند، فقط از راه او می توان به تو رسید. هر کس با او بیگانه باشد، هرگز به مقصد نخواهد رسید.
* * *
این گونه دعا می کنم: «خدایا ! مرا به راه کسانی که به آن ها نعمت داده ای رهنمون کن !»، پیامبر و جانشینان او، بندگان خوب تو می باشند و به آنان، جایگاه بزرگی داده ای.
دیگر وقت آن است این خواسته مهمّ خود را هم بیان کنم: «خدایا ! مرا از راه کسانی که به آنان غضب کرده ای دور کن، مرا از راه کسانی که گمراه شده اند، دور کن».
به راستی تو به چه کسانی غضب کرده ای؟ تو با کسانی که با مهدی(علیه السلام)دشمن هستند، دشمن هستی، دشمنان مهدی(علیه السلام)به خشم و غضبت گرفتار شده اند.
آری، هر کس از مهدی(علیه السلام)پیروی کند، بهشت جایگاه اوست و هر کس با او دشمنی کند، آتش دوزخ سزای اوست.
گروهی از مردم، مهدی(علیه السلام)را نمی شناسند، آنان گمراهند، پیامبر فرموده است که هر کس امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیّت می میرد.
بارخدایا ! از تو می خواهم راه مرا از کسانی که دشمن اهل بیت(علیهم السلام)می باشند جدا کنی !
دانلود تفسیر باران از اینجا