فرامرز میرشکار

نویسنده و صاحب نظر فرهنگی، هنری ، اجتماعی

فرامرز میرشکار

نویسنده و صاحب نظر فرهنگی، هنری ، اجتماعی

سلام خوش آمدید

تربیت امروزه نه تنها در جوامع و خانواده‏هاى مسلمان مورد توجه قرار گرفته و هر پدر و مادرى آرزو مى‏کند که فرزندان خود را طبق رهنمودهاى صحیح و اصول و ارزشهاى والاى انسانى و الهى تربیت نموده و در آینده فرزندى رشد یافته و کارآمد داشته باشد بلکه اهداف عالى و اخلاقى تعلیم و تربیت از مهم‏ترین دغدغه‏ هاى جهانى است.
سازمان ملل متحد در بند2 از ماده 26 اطلاعیه جهانى حقوق بشر مقرر داشته است که: تعلیم و تربیت باید به توسعه شخصیت انسان و تقویت و احترام به حقوق بشر و آزادى‏هاى اساسى متوجه گردد و تفاهم و اغماض و مودت را بین کلّیه ملل و دسته‏هاى نژادى و مذهبى به وجود آورد و موجب پیشرفت فعالیت‏هاى ملل متحد در راه حفظ صلح شود.(1)
موضوع این نوشتار افزون بر اهمّیتى که در خودمسئله تربیت وجود دارد به نقطه نظرات شخصیتى برمى‏گردد که خود نمونه بارزى از یک انسان کامل و تربیت یافته در مکتب نبوى، علوى و فاطمى است و هم چنین پرورش دهنده فرزندانى است که هر کدام به نوبه خود به عنوان اسوه‏هاى عالى و تجلى ارزشهاى والاى انسانى در تاریخ بشر مى‏درخشند. امام حسن مجتبى(ع) همان شخصیت تربیت یافته در دامان رسالت است که پیامبر اکرم(ص) در مورد وى فرمود: حسن پسر من است ،او از من است. او نور چشم من و روشنائى قلب من مى‏باشد، او میوه جان من است، او سید و آقاى جوانان اهل بهشت است. او حجت خدا بر امت من مى‏باشد. دستورات او دستورات من و سخن او سخن من است، کسى که از او پیروى کند او از من است و کسى که با دستورات او مخالفت کند از من نیست.(2)
خصلت‏هاى زیبا و کمالات عالى انسانى آنچنان در وجود مقدس وى مى‏درخشد که حتى دشمنانش را نیز به اعجاب و تحسین واداشته است. ابن حجر عسقلانى از دانشمندان اهل سنت مى‏نویسد:
هنگامى که حسن بن على(ع) از دنیا رفت یکى از دشمنان سرسخت آن حضرت در تشییع جنازه او گریه مى‏کرد. حسین بن على(ع) به او گفت: تو با آن همه اذیت و آزار و مخالفت که در مورد برادرم روا مى‏داشتى باز هم گریه مى‏کنى؟ او گفت: انّى کنت افعل ذلک الى احلم من هذا و اشار بیده الى الجبل؛(3) من به کسى بدى مى‏کردم و آزارش مى‏دادم که صبورتر و حلیم‏تر از این کوهها بود.
در مورد مقام ارجمند آن حجت الهى همین بس که حضرت سیدالشهدا(ع) با آن عظمت و جلالت خویش در مقابل دستورات و اوامر امام حسن(ع) تسلیم محض بود. امام باقر(ع) فرمود: ماکلّم الحسین بین یدى الحسن اعظاماً له؛(4) امام حسین (ع) به خاطر رعایت عظمت امام حسن(ع) هیچ گاه در مقابل سخن او حرفى نمى‏زد.
سیره تربیتى امام حسن(ع)
در سیره تربیتى امام حسن(ع) مسائل تربیتى و نکات باریک روان شناختى قابل توجهى دیده مى‏شود که مى‏تواند به عنوان الگو و روش صحیح تعلیم و تربیت کودکان مطرح شود و بهترین فنون پرورش کودکان براى والدین و مربیان است.
بر اساس روش تربیتى امام مجتبى(ع) بعد از این که به زمینه‏ها و بسترهاى مناسب در تعلیم و تربیت پرداخته شد، با ایجاد ارتباط عاطفى و بکارگیرى شیوه‏هاى صحیح تربیتى به رشد و پروش فرزندان اقدام مى‏شود.
در این شیوه مسائل اساسى و ریشه دار تربیت، عوامل و نقش آفرینان در این صحنه، شیوه‏هاى اصلاح رفتار و جلوگیرى از لغزش‏ها، صفات و شرائط مربیان برتر، راههاى مقابله با مشکلات و حل آنان، تربیت دینى، اهمیت الگو و سرمشق، موانع و آفات تربیت، اهمیت خانواده و نقش بنیادى والدین از جمله مواردى است که مورد توجه قرار گرفته است که برخى از آنان در این مقاله مورد بررسى قرار مى‏گیرد.
اهمیت تربیت
انسان موجودى ترقى خواه و داراى استعداد کمال است و براى سیر تکاملى خویش لازم است با پیروى از یک روش تربیتى قوى و کامل تلاش نماید و در کنار پرورش جسم در تعالى روح خود و فرزندانش نیز کوشا باشد و گرنه ماهیت انسانى‏اش را از دست خواهد داد. امام حسن مجتبى(ع) در مورد اهمیت تربیت معنوى و روحى مى‏فرماید: «عجبت لمن یتفکّر فى مأکوله کیف لایتفکّر فى معقوله فیجنّب بطنه مایؤذیه و یودع صدره ما یردیه؛ تعجب مى‏کنم از فردى که در غذاى جسمانى خود فکر مى‏کند (که سالم و بهداشتى و پاکیزه باشد) اما در غذاى روح و جان خویش نمى‏اندیشد»، در نتیجه شکم خود را از غذاهاى زیانبخش حفظ مى‏کند ولى برایش اهمیتى ندارد که افکار پلید و ناپسند در روان او وارد شده و وجودش را در معرض افکار پست و انحرافى قرار دهند.
نقش آفرینان در تربیت
والدین:
از منظر امام حسن مجتبى(ع) پدر و مادر در شکل‏گیرى شخصیت فرزندان اساسى‏ترین نقش را دارند به این جهت آن حضرت به مردى که در مورد خواستگاران دخترش از آن حضرت نظرخواهى مى‏کرد، به نقش پدر آینده و مدیر خانواده اشاره کرده و فرمود: «زوّجها من رجلٍ تقّىٍ فانّه ان احبّها اکرمها و ان ابغضها لم یظلمها؛(5) براى همسرى دخترت مردى با تقوا و مؤمن برگزین، زیرا اگر او دختر ترا دوست بدارد وى را احترام خواهد کرد و اگر خوشایند او نباشد به وى ظلم نمى‏کند.»
همچنین آن گرامى به اهمّیت نقش مادر پرداخته و هنگامى که بامعاویه مناظره مى‏کرد در مورد یکى از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقى وى از نقش مادرش هند یاد کرده و گفت: معاویه! چون مادر تو «هند» است و مادر بزرگت «نثیله» مى‏باشد و تو در دامن چنین زنان فرومایه و پست پرورش یافته‏اى این گونه اعمال زشت از تو سر مى‏زند و سعادت ما اهل بیت پیامبر(ص) در اثر تربیت در دامن مادرانى پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه مى‏باشد.(6)
نقش رفیق
بدون تردید بعد از خانواده مهمترین عاملى که در خلق و خوى فرزندان تأثیر مى‏گذارد رفقا و دوستان وى هستند. حضرت امام مجتبى (ع) در تربیت فرزندان خویش به نقش مهم رفیق توجه داشته و به داشتن دوستانى سالم عنایت ویژه مبذول کرده است. آن حضرت به فرزندش سفارش مى‏کند که: فرزندم! با هیچ کس دوستى مکن مگر اینکه از رفت و آمد (ویژگى‏هاى روحى، اخلاقى و رفتارى) وى آگاه گردى، هنگامى که دقیقاً بررسى و تحقیق نمودى و معاشرت و دوستى با او را برگزیدى، آن گاه با او بر اساس گذشت و چشم پوشى از لغزش‏ها و یارى کردن در سختى‏ها همراه باش!(7)
مربى و معلم
حساسترین دوران رشد کودک در مراکز آموزشى و مدرسه سپرى مى‏شود و مربیان و معلمان با گفتار و رفتار و منش خود صفات و اخلاق روحى و روانى شان را به فرزندان منتقل مى‏کنند و دانش‏آموزان بیشترین تأثیر را از اساتید و مربیان خود مى‏گیرند بنابراین بخش مهمى از شخصیت فرزندان بستگى به معلمان و اساتید وى دارد. در این راستا امام حسن (ع) تأثیر چشمگیر معلمان و نقش ارزنده آنان در عرصه تربیت را یاد آور شده و آنانرا به تربیت صحیح دانش آموخته‏گان سفارش کرده و فرمود: کسى که یتیم آل محمد(ص) (دانشجو و دانش‏آموز دینى) را سرپرستى نماید و به جاى پدر و اولیاء دلسوزش وى را تحت مراقبت خویش قرار دهد، یتیمى که در ورطه جهل و ناآگاهى فرورفته است. چنانچه او را از جهل برهاند و امور مشتبه و به هم آمیخته را براى او توضیح دهد و به تأمین نیازهاى مادى او نیز اقدام نماید فضیلت و بلندى مقام وى (در مقایسه با دیگران ) همچون درخشش خورشید به (سها) و ستاره کم نور است.(8)
محافل عمومى و مذهبى
محافل عمومى و مذهبى از دیگر عوامل تربیت در منظر امام حسن مجتبى(ع) است. آن حضرت در گفتارى حکیمانه افزون بر نقش مجالس و کانون‏هاى اجتماعى در اخلاق افراد به شرکت در محافل مفید و سازنده توصیه نموده و مى‏فرماید: کسى که پیوسته به مساجد رفت و آمد داشته باشد یکى از هشت بهره را نصیب خود خواهد کرد: آشنائى با دوستان جدید، استفاده از دانش‏هاى نو و اطلاعات تازه و نایاب، یافتن دلیل محکم و قاطع در راه هدف، رسیدن به رحمتى مورد انتظار از طرف خداوند، آموختن سخنانى که او را از لغزش و خطاها باز مى‏دارد، یاد گرفتن راههاى صحیح و هدایت بخش، ترک گناه از ترس خداوند، خوددارى از معصیت به خاطر شرم از مردم و ترس از رسوائى.(9)
در اینجا به برخى از روش‏هاى تربیت در سیره آن حضرت مى‏پردازیم:
الف. تحریک حسّ کمالخواهى
انسان ذاتاً شخصیت خود را دوست دارد و سعى مى‏کند که با کسب کمالات محبوبیت و عزّت خود را تقویت کرده و بالا ببرد. مربیان مى‏توانند با استفاده از این خصلت و تحریک حس برترى‏طلبى فرزندان آنان را به سوى اهداف صحیح تربیتى هدایت کنند.
امام حسن(ع) از این شیوه در تربیت فرزندان استفاده مى‏کرد. آن حضرت روزى فرزندان خود و فرزندان برادرش را دعوت کرده و در ضمن یک گفتگوى صمیمى به آنان فرمود: انّکم صغار قومٍ و یوشک ان تکونوا کبار قومٍ آخرین فتعلّموا العلم فمن لم یستطع منکم ان یحفظه فلیکتبه ولیضعه فى بیته؛(10) همه شما کودکان اجتماع امروز هستید و امید است که بزرگان جامعه فردا باشید پس دانش تحصیل کنید و علم بیاموزید. هر کس از شماها توانائى حفظ دانش را ندارد آن را بنویسد و در منزلش نگهدارى نماید.
ب. شناساندن الگوهاى غرب
انسان در دوران نوجوانى شدیداً به دنبال الگو مى‏گردد و حس تقلید او را وادار مى‏کند تا از الگوهاى دلبخواهش تقلید نماید. این خواسته درونى وسیله مناسبى است که مربیان و والدین در امر تربیت از آن بهره گیرند و الگوهاى خوب را در معرض دید فرزندان قرار دهند و به او معرفى نمایند. امام مجتبى(ع) در سیره و سخن خویش به الگوى نیکو اشاره کرده و آنان را به پیروانش مى‏شناساند. آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش به معرفى شخصیت ممتاز تاریخ، حضرت امیرالمؤمنین(ع) پرداخته و آن گرامى را به عنوان سرمشق خوبان عالم معرفى کرده و فرمود: اى مردم! در این شب مردى از دنیا رفت که در هیچ کار نیکى پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و بندگان خدا در هیچ سعادتى به او نمى‏توانند رسید او به همراه پیامبر(ص) جهاد مى‏کرد و جان خود را فداى او مى‏نمود.(11)
آن حضرت در سخن دیگرى حضرت فاطمه زهرا(س) را مقتداى نیایشگران به شمار آورده و در مورد آن بانوى وارسته فرمود: ما کان اعبد من فاطمة کانت تقوم حتّى تتورّم قدماه؛(12) در دنیا شخصى عابدتر از فاطمه(س) نبود، آن بزرگوار در حالت مناجات و عبادت آنقدر روى پاهاى خود مى‏ایستاد تا آن که پاهاى مبارکش ورم کرد.
ج. شیوه حلم و خویشتن دارى
حلم و بردبارى مربیان در ارتباط با متربیان حساسیت خاصى دارد. زیرا نوجوانان و کودکان در اثر بازیگوشى و شیطنت ممکن است دچار خطاها و لغزشهائى شوند و موجبات ناراحتى بزرگترها را فراهم آورند امّا استفاده از این شیوه مربیان را بیشتر یارى خواهد کرد. و طعم شیرین مدارا و گذشت را در آینده نزدیک خواهند چشید. این شیوه را در رفتار امام حسن(ع) به نظاره مى‏نشینیم:
روزى امام حسن مجتبى(ع) سوار بر مرکب خویش، در یکى از معابر مدینه عبور مى‏کرد. با مردى از اهل شام مواجه شد. آن مرد شامى تا حضرت را شناخت بى‏درنگ به لعن و نفرین امام پرداخته و سخنان ناشایستى را نثار امام کرد. حضرت امام مجتبى(ع) در همان حال با کمال خونسردى و بردبارى تمام سخنان زشت و دشنامهاى نارواى او را با سکوت و صبر تحمّل کرد و خشم خود را فرو مى‏برد. تا این که مرد شامى عقده دل را خالى کرده و خاموش شد. در آن لحظه پیشواى دوم شیعیان با سلام بر آن مرد، سکوت آن چند لحظه خاموشى را شکسته و با لبخندى ملیح که حاکى از صفاى دل آن جناب بود و در حالى که مهر و عاطفه و محبت در چشمان نافذ و سیماى نورانى اش موج مى‏زد لب به سخن گشوده و به آرامى فرمود: اى مرد! گمان مى‏کنم که در این شهر غریب باشى و شاید هم مرا به اشتباه گرفته‏اى؟ حالا اگر از ما رضایت بطلبى از تو راضى مى‏شویم و اگر چیزى از ما بخواهى، به تو مى‏بخشیم، اگر راه گم کرده‏اى راهنماییت مى‏کنیم، اگر گرسنه‏اى تو را سیر مى‏نمائیم، اگر لباس ندارى تو را مى‏پوشانیم، اگر نیازمندى تو را غنى مى‏کنیم، اگر از جائى رانده شده یا فرارى هستى تو را پناه مى‏دهیم اگر خواسته‏اى دارى بر مى‏آوریم، اگر توشه سفرت را پیش ما آورى و مهمان ما باشى براى تو بهتر است و تا هنگام رفتن از تو پذیرائى مى‏کنیم. چون که خانه ما وسیع و امکانات مهمان نوازى‏مان فراهم است.
آن مرد وقتى با این برخورد کریمانه حضرت مواجه شد و سخنان شیوا و دلنشین آن بزرگوار را شنید، آرام آرام احساس کرد که ناراحتى خاصى در درون وجدانش او را مى‏آزارد. آثار شرم و حیا بر صورتش ظاهر شده و پیش از آن که سخنى بگوید، اشک ندامت بر گونه‏هایش لغزید و بالحنى خاضعانه و مؤدبانه عرضه داشت: شهادت مى‏دهم که تو خلیفه خداوند بر روى زمین هستى، خداوند داناتر است که رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد: اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ تا این لحظه شما و پدرتان منفورترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون شمارا محبوبترین فرد روى زمین مى‏دانم. آن گاه به همراه امام حسن(ع) راهى خانه آن حضرت شد و تا روزى که در مدینه بود در مهمانسراى حضرت پذیرائى مى‏شد. بعد از آن واقعه در ردیف دوستان و ارادتمندان خاص اهل بیت (ع) قرار گرفت.(13)
د. شیوه‏هاى رفتارى
والدین و مربیان مهمترین آموزه‏هاى تربیتى را مى‏توانند با اعمال شایسته خویش در وجود فرزندان پدید آورند. زیرا آموزه‏هاى رفتارى بطور غیر مستقیم و ناخود آگاه در نهاد نونهالان تأثیر مى‏گذارد. اگر آنان فقط به گفتارها و توصیه‏هاى خالى از عمل بسنده کنند ممکن است کودکان در دل خود این ابیات را زمزمه کنند که:
پندم چه دهى نخست خود را محکم کمرى زپند بربند
چون خود نکنى چنان که گویى پند تو بود دروغ و ترفند
با مرورى کوتاه به سیره عملى امام مجتبى(ع) بهره‏گیرى از این شیوه را بالعیان مشاهده خواهیم کرد که تمام کمالات اخلاقى و معنوى و انسانى در سراسر زندگى آن حضرت به چشم مى‏خورد. عفو و گذشت، حلم و بردبارى، تواضع و فروتنى، عبادت و راز و نیاز کرامت و بخشش و سایر خصلت‏هاى ویژه انسانى در زندگى آن حضرت مشهود است. نمونه‏اى از سیره عملى آن حضرت را با هم بخوانیم:
یکى از غلامان خدمتگزار حضرت امام حسن(ع) مرتکب جنایتى شد که سزاوار کیفر بود. حضرت دستور داد تا وى را تنبیه نمایند. غلام خطاکار در آن لحظه پیشدستى کرد و خطاب به امام (ع) این آیه را قرائت نمود: و العافین عن النّاس؛انسانهاى وارسته از خطاى گنهکاران عفو مى‏کنند. حضرت فرمود: بخشیدم. غلام ادامه داد و اللّه یحبّ المحسنین؛ خداوند نیکوکاران را دوست دارد. امام فرمود: ترا در راه خدا آزاد کردم.(14)
هـ. تشویق
از موفق‏ترین شیوه‏هاى تربیتى تشویق و ترغیب افراد است. این شیوه علاوه بر اینکه محرکى بسیار قوى در تغییر رفتار به سوى اهداف مطلوب تربیتى است در شکوفا سازى و استعدادهاى درخشان و نهفته انسانى نقش فوق العاده‏اى دارد. تجربه
نشان داده است که تشویق مناسب و بجا مى‏تواند نهفته‏ترین استعدادهاى درونى کودکان و نوجوانان را زنده کرده و در مرحله پیشرفت و سازندگى قرار دهد و آنان را در رسیدن به اهداف مهم و حیاتى و کمالات قوى دل و استوار سازد. نقل دو روایت از امام حسن(ع) اهمیت به نقش تشویق را در سیره آن بزرگوار روشن مى‏کند:
1ـ انس بن مالک مى‏گوید: یکى از کنیزان امام حسن(ع) شاخه گلى را به حضور آن حضرت هدیه نمود، امام حسن(ع) آن شاخه گل را با کمال میل پذیرفته و به او فرمود: ترا در راه خدا آزاد کردم. من به عنوان اعتراض گفتم: در مقابل اهداء یک شاخه گل او را آزاد کردى؟ امام فرمود: خداوند در قرآن به ما چنین یاد داده و فرموده است: «اذا حیّیتم بتحیّةٍ فحیّوا باحسن منها؛ هرگاه کسى به شما تحیت گوید پاسخ آنرا بهتر از آن بدهید» سپس فرمود: پاسخ بهتر همان آزاد کردن اوست.»(15)
2ـ روزى آن حضرت غلام جوانى را دید که ظرف غذائى در پیش دارد او لقمه‏اى از آن مى‏خورد و لقمه دیگر را به سگى که نزدیک او نشسته بود مى‏داد. امام حسن(ع) پرسید:چرا چنین مى‏کنى؟ پسر نوجوان پاسخ داد: من خجالت مى‏کشم که خودم غذا بخورم و این سگ گرسنه بماند. حضرت مجتبى(ع) خواست که به این غلام مهربان پاداشى نیکو عنایت کند به این جهت او را به خاطر این عمل نیک، از مولایش خرید و آزاد کرد و باغى را که در آن کار مى‏کرد خریده و به او بخشید.(16)
و. ورزش و تفریح
در امر تربیت توجه به شادى سالم و روحیه بخش و حرکات نشاط آفرین جایگاه ویژه دارد. چرا که تفریح و ورزش کودکان و نوجوانان را پرتوان، فعال و نیرومند مى‏سازد و افرادى که با نشاط باشند آموزه‏هاى اخلاقى و کمالات را بهتر مى‏پذیرند. اساساً تربیت یافتگان مکتب حیات بخش اسلام باید شاداب و روحیه‏هاى قوى داشته باشند. امام مجتبى(ع) یکى از ویژگى‏هاى مؤمنین را پرنشاط بودن آنان مى‏داند و مى‏فرماید: از ویژگى‏هاى انسانهاى با ایمان، شادى و نشاط داشتن در مسیر هدایت و خوددارى از شهوات است.(17)
این روحیه در والدین و کسانى که امر تربیت را به عهده دارند به مراتب باید بیشتر رعایت شود، زیرا کودکان دوست دارند شاد و خندان باشند و از والدین و معلمان عبوس و گرفته در رنج و عذابند.
چون وانمى‏کنى گرهى خود گره نباش ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
براى تربیت فرزندانى پرنشاط و داراى روح و جسمى سالم شایسته است که مربیان و والدین خود از چنین صفاتى برخوردار باشند. در این زمینه نباید از نقش ورزش غافل بود. در سیره امام حسن(ع) ورزش از روش‏هاى تفریح، سرگرمى و تقویت جسم و روح و بالاخره از عوامل رشد و تربیت محسوب مى‏شود آن حضرت ضمن شرکت در ورزشهاى تربیتى و تفریحى از پرورش روحى و معنوى نیز غافل نبود. عاصم بن ضمره مى‏گوید: روزى به همراه حسن بن على(ع) براى گردش و تفریح به ساحل فرات رفته بودیم، عصر آن روز در حالى که روزه بودیم آب صاف و زلال فرات، روى سنگ‏ها و شن‏ها موج مى‏زد و تمام اشیاء داخل آب در مقابل چشمان ما خودنمایى مى‏کردند. حسن بن على(ع) گفت: اگر لباس شنا داشتم داخل آب مى‏شدم و آب تنى مى‏کردم. گفتم: من دارم و آن را در اختیار شما مى‏گذارم. فرمود: پس خودت چه مى‏پوشى؟ گفتم: من همین طورى به داخل آب مى‏روم. فرمود: این همان کارى است که من اصلاً دوست ندارم و خوشم نمى‏آید. از رسول خدا(ص) شنیدم که مى‏فرمود: در داخل آب موجودات زنده‏اى است که باید از آن‏ها شرم کنید و به احترام آنان بدون پوشش مناسب به داخل آب نروید.(18)
نویسنده: یدالله حاجی زاده
پس از شهادت حضرت علی(ع) در ماه رمضان سال 40 هجری، عصر امامت و دوران حکومت امام حسن(ع) آغاز گردید و این در حالی بود که معاویة بن ابی سفیان در شام مدعی خلافت بود و حاضر به بیعت با امام حسن¬(ع) به¬عنوان حاکم جامعه اسلامی نبود. ¬فضل¬الله¬کمپانی¬ می¬نویسد:
تمامی ایالات اسلامی بیعت امام حسن(ع) را پذیرفتند، مگر شام که تحت نفوذ و سلطه معاویه بود. معاویه به همان روش سابق خود که در مورد امام علی(ع) داشت باقی بود. از این¬رو با امام حسن(ع) از در ستیزه جویی در آمد.[19]
معاویه سعی کرد با حیله و نیرنگ، در کار امام¬ حسن(ع) کارشکنی و خلل ایجاد کند. در همین زمان دو نفر از جاسوسان وی، یکی در کوفه و دیگری در بصره توسط یاران امام(ع) دستگیر و سپس اعدام شدند.[20] امام حسن که خواستار اتحاد جامعه اسلامی بود، باب مکاتبه با معاویه را باز نمود تا در صورت امکان او را راهنمایی و هدایت کرده و از عواقب سود تفرقه و خونریزی بر حذر نماید...[21] سرانجام مکاتبات امام حسن(ع) و معاویه این شد که معاویه به نمایندگان آن حضرت گفت: میان ما و شما شمشیر داوری خواهد کرد. سپس به فرمانداران خویش دستور داد خود را برای جنگ مهیا و مجهز سازند. در اندک زمانی 60 هزار نفر سواره و پیاده نزد وی جمع شدند.[22] ابن خلدون می‌نویسد:
«معاویه با سپاهی از شام به جانب کوفه آمد امام حسن(ع) نیز با سپاه خود برای مقابله با آنان بیرون آمد».[23]
امام حسن(ع) عبیدالله بن عباس را با 12 هزار نفر برای نبرد با معاویه اعزام کرد. و قیس بن سعد بن عباده انصاری را همراه وی ساخت.[24]
عوامل و زمینه¬های صلح:
1- عدم تمایل مردم به جنگ: از منابع تاریخی برمی‌آید که مردم کوفه چندان تمایلی به جنگ با معاویه نداشته و برای حفظ جان خویش خواستار صلح بودند. به نظر می‌رسد تنها عده محدودی از یاران حضرت خواستار جنگ با معاویه بوده‌اند. ابن خلدون می¬نویسد:
«ایشان به یاران خویش فرمود: معاویه ما را به چیزی دعوت می¬کند که در آن نه عزت است و نه عدالت. شما خواستار مرگ (در راه خدا) باشید، دعوتش را به او باز می¬گردانیم. مردم از اطراف، ندا سر دادند و خواستار صلح شدند.»[25]
به¬نظر میرسد تنها عده معدودی از یاران حضرت خواستار جنگ با معاویه بوده¬اند. در منابع آمده که معاویه یک میلیون درهم نزد عبیدالله بن عباس فرستاد. عبیدالله با هشت هزار نفر از همراهانش نزد معاویه رفتند.[26]
2- توطئه‌ها و فریب افکار عمومی توسط معاویه؛
معاویه کسانی را پنهانی¬ میان ¬لشکر امام¬حسن¬(ع) می‌فرستاد که می‌گفتند؛ حسن با معاویه صلح کرد و پیشنهاد او را پذیرفت و به همین جهت نظم لشکر به هم خورد.[27]
3- وجود عده‌ای از خوارج در سپاه امام حسن(ع)؛
امام حسن(ع) به هر قیمتی خواستار جنگ با معاویه بودند و هجوم آن‌ها به خیمه امام حسن(ع) و غارت خیمه حضرت و مجروح ساختن ایشان، موجبات پراکندگی هر چه بیشتر یاران آن حضرت را فراهم ساخت.[28]
ابن اعثم کوفی می‌نویسد:
جراح بن سنان، ضربتی به ران حضرت زد. امام حسن(ع) از اسب افتاد و بیهوش شد.[29]
وقتی امام حسن(ع) دید نیرویی ندارد و یارانش پایداری نکرده و از گرد او پراکنده گشته‌اند، با معاویه صلح کرد و بالای منبر رفت و فرمود:
«ای مردم همانا خدا شما را به اول ما هدایت کرد و خون‌های شما را به آخر ما حفظ کرد...»[30]
سپس حضرت، عبدالله بن حارث را نزد معاویه فرستاد و به او گفت به معاویه بگو که من در این کار اندیشه کرده‌ام اگر تو با بندگان خدای تعالی زندگانی نیکو خواهی کرد و ایشان را بر جان و مال و فرزند ایمن خواهی داشت و به اوامر و نواهی خدای تعالی و سنن محمد(ص) قیام خواهی نمود، این کار را به تو سپارم و با تو صلح کنم.[31]معاویه تمام شرایط را پذیرفت. امام حسن(ع) در صلح نامه نوشت:
«این مصالحه‌ای است میان حسن بن علی(ع) و معاویة بن ابی سفیان، بر آن قرار با او صلح می‌کند و امر خلافت را به او وامی‌گذارد که چون وفات او نزدیک شود هیچ کسی را به ولیعهدی منصوب نکند و کار خلافت را به شورا واگذارد. مسلمانان و خصوصاً شیعیان علی(ع) هر کجا باشند، از دست او ایمن باشند. معاویه قسم یاد کرد و قبول کرد که به این عهد و شرط وفا کند و هیچ مکر و کیدی نداشته باشد.»[32]
شهید مطهری¬(ره) می‌نویسدکه اگر امام حسن(ع) با این شرایط، صلح را قبول نمی‌کرد، امروز در مقابل تاریخ محکوم بود. قبول کرد و تاریخ، آن طرف (معاویه)¬را محکوم کرد.[33] صلح امام حسن(ع)، زمینه را برای قیام امام حسین(ع) فراهم کرد. لازم بود امام حسن(ع) یک مدتی کناره‌ گیری کند تا ماهیت اموی‌ها که بر مردم مخفی و مستور بود آشکار شود، تا قیامی که بنا بود بعدا انجام گیرد از نظر تاریخ قیام موجهی باشد.[35]
صلح امام حسن(ع) با معاویه در ماه ربیع الاول سال 41 هجری صورت گرفت.[31] بعضی گفته‌اند صلح در جمادی الثانی یا اول سال 41 هجری بوده است. مسعودی پس از نقل این قول می‌نویسد:
گفته اول (ماه ربیع الاول) به نظر ما معروف¬تر و درست‌تر است.[36]
شیخ عباس قمی می‌نویسد:
روز 26 ماه ربیع الاول سال 41 هجری امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد.[37]

________________________________
1. تربیت اسلامى، کتاب دوم، ص 204.
2. و اماالحسن (ع) فانه ابنى و ولدى، و منى و قرة عینى و ضیاء قلبى و ثمرة فؤادى و هو سید شباب اهل الجنه و حجة اللّه على الامه، امره امرى و قوله قولى، من تبعه فانه منى و من عصاه فلیس منى. بحار الانوار، ج 28، ص 39.
3. تهذیب التهذیب، ج 2، ص 259.
4. المناقب، ج 3، ص 401.
5. مکارم الاخلاق، ص 233.
6. احتجاج طبرسى، ج 1، ص 282.
7. تحف العقول، ص 233.
8. منیة المرید، ص 33.
9. تحف العقول، ص 235.
10. ترجمة الامام الحسن (ع)، ص 167.
11. مسند احمد، ج 1، ص 200.
12. بحارالانوار، ج 43، ص 75.
13. مناقب، ج 3، ص 19.
14. بحارالانوار، ج 43، ص 342.
15. جلوه هائى از نور قرآن، ص 27.
16. البدایة و النهایه، ج 8، ص 38.
17. اعلام الدین، ص 137.
18. مسند امام مجتبى(ع)، ص 797.
19. کمیانی، فضل الله؛ حسن کیت، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، چاپ سوم، بی‌تا، ص 81.
20. همان، ص 85.
21. همان، ص 86-85.
22. همان، ص 108، 104.
23. ابن خلدون، عبدالرحمن؛ العبر، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363، چاپ اول، ج1، ص 641.
24. یعقوبی، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبی: ترجمه محمدابراهیم آیتی؛ تهران، علمی و فرهنگی، 1382، ج2، ص 141.25.
25. ابن خلدون
26. یعقوبی، ابن واضح؛ پیشین، ج2، ص 142-141.
27. همان.
28. همان.
29. کوفی، ابن اعثم؛ الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران، آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص 762-761.
30. یعقوبی، ابن واضح؛ پیشین، ص 142.
31. کوفی، ابن اعثم؛ پیشین، ص 764.
32. همان، ص 766-765.
33. مطهری، مرتضی؛ سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، 1384، چاپ 27، ص 85.
34. همان، ص 86.
35. مسعودی، علی بن حسین؛ التبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1365، ص 278.
36. همان.
37. قمی، شیخ عباس؛ وقایع الایام، قم، صبح پیروزی، 1385، ص 287.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.