شهرت ترامپ، علاوه بر تجارب موفق او درزمینهٔ تجارت و همچنین تولید برنامه تلویزیونی پرمخاطب «کارآموز» که موردتوجه مخاطبان بسیار زیادی در سراسر جهان قرار گرفت، بیشتر بهواسطه اظهارنظرهای عجیبوغریب این تاجر سرشناس در ارتباط با تصمیمات دولت آمریکا در حوزه بینالملل بهویژه پرونده هستهای ایران است. او که میخواهد بهعنوان نامزد حزب جمهوریخواه آمریکا در این انتخابات شرکت کند، گفته در صورت انتخاب به ریاست جمهوری آمریکا از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری خواهد کرد!
فارغ از این اظهارنظرهای عجیب ترامپ که به نظر میرسد بیشتر برای جلبتوجه کردن رسانهها است، او در عرصه تجارت به موفقیتهای زیادی رسیده است که ناشی از حس اعتمادبهنفس بالای او و شمّ اقتصادی قویش بوده است. او تجارب خود را در عرصه تجارت در قالب چندین کتاب منتشر کرده است که کتاب «ترامپ، ۱۰۱ راه موفقیت در کسبوکار» یکی از معروفترین آنهاست.
ترامپ در این کتاب بسیاری از اصول علمی که خود در حرفهاش بهکاربرده، برای مخاطبین این اثر شرح میدهد. در کنار این روشهای علمی، بخشی از طرحها و ایدههای شخصی موفقش را که خود در مسیر کاریش به آنها رسیده، بیان کرده است.
توضیح این واقعیت در مقدمه کتاب که او مقاومت کرد تا بتواند امپراتوری اقتصادی خود را گسترش دهد و بعد از ۹ میلیون دلار قرض بالا آوردن، مجدداً میلیاردر شد، باعث جذابتر شدن این کتاب میشود.
این کتاب شامل ۳۳ فصل است و ساختار آن بر مبنای بیان خاطرات شخصی او در حوزههای مختلفی است که تجربه کاری داشته است. او با پرداختن به فرآیندهای کاری خود در چند هفته مشخص از زندگیاش سعی کرده تا نمونهای عملی از زندگی یک مدیر تجاری موفق را برای مخاطب کتابش به نمایش بگذارد.
این کتاب ۲۱۶ صفحهای، توسط انتشارات سیته و باقیمت ۹ هزار تومان روانه بازار نشر شده است و تاکنون دو بار تجدید چاپشده است.
باهم بخشهایی از این کتاب را میخوانیم:
پرده اول: بزرگ فکر کردن از ذهن خودتان شروع میشود
کوچک فکر کردن، درحالیکه میتوانی بزرگ فکر کنید، شما را ازهرجهت در زندگی محدود میکند. انسانها توانایی انجام کارهای فوقالعادهای رادارند؛ به این شرط که خود را در حال به دست آوردن بهترینها تصور کنند. از طرز فکر خود شروع کنید.
آیا ضربالمثل: «بالانشینها تنها هستند» را شنیدهاید؟ من با آن موافق نیستم. احتمالاً یک نفر که رقابت را دوست نداشته، این را ساخته است. من اینقدر در موفقیت خود احساس امنیت میکنم که پذیرای رقابت هستم و در بالادست بودن هم برایم یک احساس فوقالعاده عالی است. چیزی است که حتماً باید امتحان کنید! بزرگ فکر کردن شما را به بالا میرساند.
با قدمهای کوچک شروع کنید و سپس به قدمهای بزرگتر برسید. انسانها چالش را دوست دارند. این در طبیعت ماست. اگر با این فرضیه همگام بمانید، به حرکت درمیآیید و با یک پیشرفت طبیعی و راحت، به جلو حرکت خواهید کرد.
برای اینکه بتوانید به جلو حرکت کنید، بهجای توقف درگذشته روی مدیریت آینده خود تمرکز کنید. از گذشته درس بگیرید، ولی درگذشته نمانید. این وقت تلف کردن است. بر مشکلات گذشته تمرکز کنید؛ درعینحال به دنبال راهحلهایی باشید که کمک میکنند به اهداف کنونی و آینده خود برسید.
انیشتین میگفت که تخیل از دانش مهمتر است. گفتن این حرف برای نابغهای چون اینشتین راحت است، ولی حرف او مفهوم بزرگی دارد. بدون تخیل و توانایی بزرگ فکر کردن، دانش بهتنهایی نمیتواند باعث موفقیت نوبت. دانش بخش پایهای است. اگر تخیلی و دانش را باهم ترکیب کنید، درزمانی کوتاه، ایدهای بزرگ خواهید داشت.
شما میتوانید ساختار فکری خود را گسترش دهید تا به شما کمک کند که بزرگتر، جسورانهتر و متنوعتر عمل کنید:
پیشازاینکه دستبهکاری بزنید، زمانی که آن کار هنوز در مرحلهی یک ایده است، راههایی را برای افزایش اندازه، مقیاس و وسعت آن مجسم کنید. نگران واقعبینانه یا عملی بودن آن نباشید.
ببینید آیا از ایدههای شما یا بخشهایی از آنها قابل انجام هستند؟ موانعی را که ممکن است بر سر راهتان قرار گیرند، شناسایی کنید.
ببینید چگونه میتوانید بر این موانع غلبه کنید و بهای آنچه خواهد بود. برای مثال آیا لازم است شریکی پیدا کنید تا هزینهها، ریسکها و سود کار را با او قسمت کنید یا اینکه او استعداد، تخصص یا ارتباط لازم را برایتان فراهم کند؟ خیلی اوقات، زمان، زحمت و هزینه گسترش دادن کار خیلی زیاد نیست، ولی درازای آن، پاداشی که به دست میآورید، میتواند فوقالعاده بیشتر باشد.
اگر زمان برای وسعت دادن رویایتان مناسب نیست، هزینه آن سنگین است یا مشکلات دیگر بسیار بزرگ هستند، بخشهایی از ایدهتان را که در این زمان ممکن است، به اجرا بگذارید. بقیه را بایگانی کنید. چون همیشه همهچیز تغییر میکند و آنچه امروز قابل انجام نیست، میتواند فردا ممکن باشد.
پرده دوم: با عمل کردن و ریسک کردن یاد بگیرید
بعضی آدمها در رابطه با کتاب هوشمند، ولی در برخورد با دنیای واقعی هیچ کاری بلد نیستند. بعضیها دیگر در کارهای علمی باهوشاند، ولی فقط از پس انجام کارهایی که به آن عادت دارند، برمیآیند. یکبار یک برنامه از مجموعه «کارآموز» را طوری طراحی کردیم که داوطلبهای بسیار تحصیلکرده در مقابل نامزدهای دیگری که از سطح تحصیلی کمتری برخوردار بودند، قرار بگیرند. وقتی روش کاری هر دو گروه را بررسی کردیم، متوجه شدیم که کلید موفقیت، تجربه بوده است و نه تحصیلات. تجربه از عمل برمیآید و مستلزم ریسک کردن است. دانش ضروری است، ولی بهتنهایی کافی نیست. شما باید بنا به دانشتان عمل کنید و آن را به کار ببرید؛ چون «انجام دادن»، روشی است که با آن یاد میگیرید و نهایتاً خود را تثبیت میکنید.
خدا میداند که من چقدر در زندگیام ریسک کردهام و همه آنها هم موفقیتهای هیجانانگیزی نبودهاند. چیزهای بدون ریسک، کمی وجود دارند که ارزش انجام دادن داشته باشند. بنابراین برای ریسک کردن خود را آماده کنید. همیشه محتاط نباشید؛ بلکه سعی کنید خطرات را به حداقل برسانید و بدانید که دقیقاً چقدر ممکن است از دست بدهید. اغلب، این کار ارزش ریسک کردن را دارد، ولی گاهی بیشتر از توان مالی شما است.
اکثر چیزها وقتی در عمل به آنها میپردازید، وارد ابعاد جدیدی میشوند. گلف ممکن است به نظر یک ورزش راحت و بیزحمت بیاید؛ ولی این فقط تا وقتی است که آن را امتحان میکنید. آنوقت ناگهان متوجه میشوید که چقدر میتواند مشکل باشد.
هیچچیزی را پیش از امتحان، دستکم نگیرید. آدمهای حرفهای کارهای مشکل را آسان میکنند؛ چون هزاران ساعت را صرف تکمیل کردن آنها کردهاند.
وقتی من به تصاحب هتل کمودور علاقهمند شده بودم، دوستی به مطبوعات گفت که این ایده بسیار بیهوده است. بر روی کاغذ، من هیچ شانسی نداشتم و پروژه یک ریسک عظیم به نظر میآمد. ولی من رؤیا و برنامهای در ذهن داشتم که میدانستم عملی میشود.
بنابراین مبارزه را شروع و یک پروژه پیچیده را شروع کردم. در آن پروژه، من از طریق انجام دادن آموزش دیدم. باید اعتراف کنم که همه مخالفهای من که از نفرتانگیز شدن محله مینالیدند، مرا تشویق کردند که آن را تغییر دهم.
پاسخ من این بود که: «من این کار را انجام میدهم و بهجای اینکه فقط ایراد بگیرم، عملیاش میکنم.»
شما باید فعالانه درگیر کار شوید تا آن کار و مشکلاتی را که با آن مواجه میشوید، درک کنید. باید تجربه کسب کنید. تجربه هم از بهراستی عمل کردن و زیاد عمل کردن حاصل میشود.
خیلی از آدمها از شکست میترسند و برای همین چیزی را امتحان نمیکنند. آنها رؤیابافی میکنند، حرف میزنند، حتی برنامهریزی هم میکنند، ولی آن قدم حیاتی را برای به خطر انداختن پول و تلاش خود برنمیدارند. برای موفق شدن در تجارت، باید ریسک کرد. حتی اگر شکست بخورید، از آن یاد میگیرید. هیچ اسکیباز المپیکیای نیست و نخواهد بود که روی یخ، زمین نخورده باشد!
پرده سوم: درجا فکر کنید!
وقتی در تجارت شروع به کارکردم، خیلی از وقتم صرف تحقیق درباره هر موضوع جزئی که ممکن بود معامله موردنظر من را تحت تأثیر قرار دهد، میکردم. هنوز هم این کار را میکنم. مردم اغلب میگویند من چقدر سریع و درجا فکر میکنم و فکر میکنند این استعداد را از بدو تولد داشتهام. واقعیت این است که من سریع تصمیم میگیرم؛ چون همیشه خودم را آماده میکنم. من با بررسی هر چیزی که ممکن است در رابطه با یک معامله وجود داشته باشد، خود را آماده میکنم. دیگران فقط نتایج را میبینند که فقط جز کوچکی از یک کار بزرگ است. مانند یک ورزشکار بسیار تعلیمدیده، من کاملاً خود را آماده میکنم و سپس وقتی زمان درست فرامیرسد، آمادهام که وارد عمل شوم. جالب این است که فوری و خودبهخود عمل کردن، نیاز به آمادگی و تمرین دارد.
توانایی تصمیم گرفتن در لحظه و منظور خود را بهوضوح رساندن در هر مرحلهی تجارت حیاتی است، از مصاحبه مقدماتی گرفته تا جلسه اعضای هیئتمدیره در تجارت، همه به جوابها و اطلاعات سریع و درست نیاز دارند. اگر نتوانید آن جوابها را ارائه دهید، دیگران فراموش نخواهند کرد. تأثیر ارتباط شما عامل بزرگی در تعیین موفقیت یا عدم موفقیت و درجه ترقیتان خواهد بود. با تسلط یافتن بر این هنر لازم، برای آینده خود سرمایهگذاری کنید.
اگر میخواهید یاد بگیرد چگونه د لحظه فکر کنید و صحبت کنید، موضوع صحبت خویش را بهخوبی بشناسید تا مجبور نباشید تردید کنید یا دروغ بگویید؛ چون پرسشها دیگر شما را متعجب یا گیج نخواهد کرد. شما همه جوابها را خواهید دانست و هر پرسشی این فرصت عالی را به شما میدهد که نشان دهید چقدر در کارتان متبحر هستید و چقدر میدانید.
به موضوع موردنظر خود تسلط پیدا کنید و آن را بهخوبی دریابید. روی آن کارکنید، راجع به آن بخوانید و با دیگران در موردش صحبت کنید. هرروز خود را وقف کار کردن روی آن کنید. از ورزشکاران بزرگ که همیشه تمرین میکنند، یاد بگیرید. ورزشکاران موفق، انضباط کاری عالی دارند. آنهایی هم که در کار تجارت هستند، باید همینطور باشند.
توانایی خود را برای جوابگویی با پرسیدن سؤالهای مختلف از خود و سپس سعی در جواب دادن به آنها محک بزنید. ارزش آمادگی را نمیتوان دسته کم گرفت. اگر میخواهید بهترین باشید، باید در لحظه فکر کردن را جدی بگیرید. به قول ناپلئون یک رهبر حق دارد شکست بخورد، ولی حق ندارد متعجب شود.
بهترین راه این است که فکر کنید میتوانید و در جهت محقق شدن آن قدم بردارید. بر موضوع موردنظر خود تسلط یابید. درزمینهٔ کاری خود متخصص شوید. در مورد هر جنبه رشته خود یاد بگیرید و فکر کنید تا بتوانید فوراً هر پرسشی را پاسخ دهید. همچنین با آموزش دیدن روی خود سرمایهگذاری کنید. این کار در همه جنبههای زندگی و حرفهتان به شما کمک خواهد کرد.
مهمترین نکته: تمرین، تمرین و تمرین کنید!
پرده چهارم: مثبت فکر کنید
درباره قدرت مثبت فکر کردن آنقدر نوشتهشده است که به نظر میرسد نیازی به اشاره به آن نباشد. ولی بااینحال، در کمال تعجب، من بازهم میبینم که منفی فکر کردن انسانها را ضعیف میکند و عقب نگه میدارد. به این نتیجه میرسیم که این آدمها هنوز این مطلب را درک نکردهاند یا اینکه صرفاً متوجه نیستند.
بااینحال، وقتی شروع به نوشتن این مطلب کردم، متوجه شدم که مثبت فکر کردن همیشه کافی نیست. علاوه بر مثبت بودن، شما باید مصمم و مُصِر هم باشید. این دو ویژگی تفکیکناپذیرند؛ مثل من و موفقیت!
استمرار داشتن ضروری است؛ چون شما نمیتوانی با مثبت بودن شروع کنید و بعد با اولین مشکل تسلیم شوید. باید مثبت بمانید؛ چون موفقیت بهندرت یکشبه اتفاق میافتد. داستان موفقیتهای یکشبه، معمولاً افسانهاند و حقیقت ندارند. اینکه نام فردی بهتازگی بر سر زبانها افتاده باشد، به این معنا نیست که او دههها زحمت نکشیده است.
وقتی برنامه «کارآموز» پخش شد و فوراً معروف شد، درواقع من از ۳۰ سال تجربه کاری خود، برای آن استفاده کردم. تجارت، تجارت است؛ چه فیلمبرداری شده باشد و چه نه. مهارتهای کاری و تجربه من پیشزمینه ساخت یک برنامه تلویزیونی بر اساس یک سازمان ردهبالا در نیویورک شد. مثبت فکر کردن، در تصمیم من برای برنامه «کارآموز» مهم بود. وقتی دراینباره به من پیشنهاد شد، میدانستم که درست کردن این برنامه میتواند خطرناک باشد، ولی مطمئن بودم که موفق خواهم شد. اگر به حرفهایی چون «اکثر برنامههای جدید تلویزیون شکست میخورند» یا «اعتبار خود را از دست خواهی داد» گوش میکردم، هیچگاه در این برنامه شرکت نمیکردم.
در عوض از خود پرسشهای مثبت پرسیدم:
- اگر برنامه موفق شد چی؟
- اگر از آن لذت بردم چی؟
- اگر آموزنده از آب درآمد چی؟
- اگر برنامه به بینندگان کمک کرد چی؟
فهرست بلند نکات مثبت، نکات منفی را کاملاً پوشاند. تصمیم بگیرید که هرروز مثبت باشید. اگر اینطور نباشید، هیچکس فکر نخواهد کرد که شما میتوانید موفق شوید.
به خود ایمان داشته باشید، از خود اعتمادبهنفس تراوش کنید و سر راه رقیبهای خود قرار بگیرید. خود را به دنیای آنان وارد کنید و وضعیت کنونی آنها را به هم بریزید. افکار منفی را حذف و آنها را با افکار مثبت جایگزین کنید. با نیرو و شتابی که مثبت فکر کردن ایجاد میکند، به جلو حرکت کنید. هر نیرویی که مصرف کنید، استقامت مثبتی را که برای موفقیت حیاتی است، خواهد ساخت.