وقتی از تلویزیون میخواستند بیایند و از نزدیک تصویر منزل و زندگی ساده دائیام را فیلمبرداری کنند و به مردم نشان بدهند ایشان به آنها گفته بود من از مردم کشورم خجالت میکشم که بعضی از آنها سرپناهی ندارند و بخاطر یک منزل کوچک در عذاب هستند و آن وقت شما میخواهید خانه مرا به آنها نشان بدهید. بعد گفته بود نمیدانم چه لزومی دارد که این کار را بکنید چون مردمی که این فیلم را میبینند از دو سه دسته بیرون نیستند یا مرا میشناسند که قبول میکنند آنها حتی اگر زبانی هم از کسی وضع زندگی مرا بشنوند میپذیرند و یا مرا نمیشناسند و قبول ندارند که هر چقدر شما از این فیلمها به آنها نشان بدهید باورشان نمیشود و خواهند گفت این یکشب رفته منزل یکی از پاسدارهایش تا این فیلم را از او بگیرند!
راوی: | یوسف صباغان |